{126}

ساخت وبلاگ

تو یه صبح خردادی قشنگ با صدای پرندگان چقدر پر از حس خوبم.دیشب پر از حس قشنگ شدمش و یه مطلب از رنگی خوندم این حس خوب روم تاثیر گذاشت و باعث شد به یار جان فک کنم.به شدت  دلم میخواست بدونم داره چیکار میکنه.به کارهایی که قراره با هم انجام فک میکردم و دلم قنج میرفت.آخه ما کلی اشتراکات زیادی داریمُ قراره بترکونیم.مطمعن بودم که اونم داره به من فک میکنه خیلی حسش میکردم،تا اونجایی فک کردم که قراره تو یه دشت پر از گل آفتابگردون زندگی کنیم.اگه هم که نه هروز یرام گل آفتابگردون میخره تا خونمون تبدیل به گلخونه آفتابگردن شه.خداجونم شکرت خیلی قشنگی؛خیلی دوستت دارم

پر از حس خوبمُ قراره امروز بترکونم ،قربون خودم برم خوب^_^

821...
ما را در سایت 821 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anarsiyah بازدید : 151 تاريخ : شنبه 11 خرداد 1398 ساعت: 10:44